حامیان سپهرحیدری
سپهر حیدری آخرین گل فصل اخیر لیگ را به ثمر رساند، اما این گل از جهات مختلفی با آخرین گلهای سالهای گذشته تفاوت داشت. یک گل به معنای قهرمانی، یک گل به معنای خوشحالی میلیونها طرفدار پرسپولیس، یک گل ویژه که خارج از زمان معمول به ثمر رسید و... سپهر حیدری جزو آن دست از فوتبالیستهایی است که از کودکی زیرنظر پدر فوتبالیستش و همچنین در مدرسه فوتبال ذوبآهن از کودکی با این ورزش آشنا شد و این روند را ادامه داد تا رسید به پرسپولیس... او یک سالی است که به تهران آمده و خانوادهاش در اصفهان به سر میبرند، البته ما در هر چند مدت یک بار به تهران میآید تا فرزندش احساس تنهایی نکند. سپهر به پرسشهای ما پاسخهای جالبی داد... این گفتگو را بخوانید یک بیوگرافی از زندگیات برایمان بگو؟ حیدری: در 29 خردادماه سال 1359 در اصفهان به دنیا آمدم، یک برادر بزرگتر از خودم به نام ساشا دارم که سرمربی تیم پاس اصفهان و کلاس B مربیگری را گذرانده است و سه خواهر کوچکتر از خودم که هر سه تحصیل کرده هستند. یکی از خواهرانم، ترم ده پزشکی، دیگری فوقلیسانس پرستاری و خواهر کوچکترم هم مهندس صنایع است، خودم هم در نجفآباد اصفهان لیسانس مهندسی مکانیک – گرایش ساخت و تولید را خواندم و هم اکنون دانشجوی فوقلیسانس تربیتبدنی میباشم و فوتبال؟ چه شد که به زندگیات وارد شد؟ حیدری: به زندگیام وارد نشد، بلکه از ابتدا در زندگیمان بود. پدرم سیاوش حیدری پیش از انقلاب در جام تختجمشید، عضو تیم ذوبآهن بود و در خط حمله بازی میکرد و گلهای زیادی هم برای ذوبآهن به ثمر رساند. پس از انقلاب هم در مقطعی سرمربی ذوبآهن بود و تا همین چند سال پیش هم مدیر تیمهای پایه ذوبآهن بود، جالب است که مادرم هم ورزشکار بود، او پیش از انقلاب عضو تیم ملی والیبال بانوان ایران بود... و این شد که من در خانوادهای رشد کردم که ورزش حرف اول را میزد. از چهار سالگی به فوتبال علاقهمند شدم، باورش شاید برای شما مشکل باشد، اما پدرم به خاطر سن کم مرا به محل تمرین نمیبرد، شش سالم بود، یک روز یادم میآید که پدر میخواست به تمرین برود، من که از این مسئله آگاه بودم، رفتم داخل حیاط، در اتومبیل را باز کردم و پشت صندلی اتومبیل، خودم را پنهان کردم، زمانی که پدرم اتومبیل را روشن کرد و به سوی ورزشگاه رفت متوجه حضور من نشد. از طرفی مادرم متوجه شد که من در خانه نیستم همه جا را به دنبال گشتند، فکر کردند که من گم شدم. زمانی که پدر به ورزشگاه رفت و میخواست از اتومبیل پیاده شود. من هم در عقب را باز کردم و پیاده شدم، تعجب کرده بود و نمیدانست چه عکسالعملی نشان دهد. به همین خاطر روزهای بعد پیش از اینکه برود، اتومبیل را به دقت بازدید میکرد اما پدر و مادرم متوجه شده بودند که من علاقهای زیاد به ورزش دارم، همین امر هم باعث شد که پدرم مرا به مدرسه فوتبال نونهالان ذوبآهن ببرد و من به این ترتیب تحت آموزش قرار گرفتم. اما از سویی مادرم هم دوست داشت من والیبال را ادامه بدهم، من هم نمیخواستم دل او را بشکنم، پس به تمرین این رشته هم پرداختم. عشق به فوتبال از طرفی و عشق به مادر هم از طرفی دیگر، به همین خاطر تا پایان دوران نوجوانی، هر دو را ادامه دادم، یادم میآید زمانی که در تیم نوجوانان ذوبآهن بازی میکردم، تمریناتم چهار تا شش بعدازظهر بود. اما شبها هم بین ساعت هشت تا ده شب والیبال تمرین میکردم. من در رده نوجوانان با تیم فوتبال نوجوانان اصفهان قهرمان ایران شدم و هم با تیم والیبال این استان، که فکر کنم ویژگی منحصر به فرد میباشد، راستی در رده نوجوانان آقای گل ایران هم شدم، چرا که آن زمان در خط حمله بازی میکردم. و بعد از بین این دو، سر آخر فوتبال را انتخاب کردی؟ حیدری:پدر و مادرم متوجه شدند که در هر دو رشته نمیتوانم در یک زمان فعالیت کنم، سر آخر به من گفتند، سپهر یکی را انتخاب کن و من هم بدون معطلی فوتبال را انتخاب کردم، در آن سال جمشید رشیدی مربی فوتبال من بود و آقای بزرگزاد مربی والیبال، که از هر دویشان سپاسگزارم که در آن زمان به من مشاوره دادند تا در ورزش موفق شوم و سرانجام فوتبال را انتخاب کنم. در تیم ملی هم بازی کردی؟ حیدری: بله، عضو تیم ملی نوجوانان و امید ایران در زمان «سیموئز» برزیلی و سه دوره هم عضو تیم دانشجویان ایران بودم. امسال سال خوبی برای تو در خط دفاعی پرسپولیس بود، انتظار داشتی که دایی تو را به تیم ملی دعوت کند، اما اینگونه نشد، شنیدیم که از دست دایی ناراحت شدی؟ حیدری: ببینید، فوتبالیست که به تیم ملی دعوت نشود و ناراحت هم نشود که فوتبالیست نیست، آرزوی هر ورزشکاری است که به تیم ملی کشورش دعوت شود، اما از دست «علی دایی» ناراحت نشدم، من به شخصه خودم خاطرات زیادی از این بازیکن خوب ایرانی به یاد دارم، چند روزنامه از قول من نوشتند که سپهر از دایی دلخور است، در همین جا عنوان میکنم، که اصلا چنین چیزی صحت ندارد. برای دایی و فوتبال ایران آرزوی موفقیت میکنم. پس از بازی رفت به امارات به مشهد رفته بودم، برای تیم ملی و دایی دعا کردم، 90 دقیقه بازی برگشت ایران و امارات را با استرس دنبال کردم و زمانی که ایران پیروز شد، بیش از همه برای دایی خوشحال شدم، چون حق او و تیم ملی نبود که از گردونه رقابتها خارج شوند. عقیده خودم این است که باید بیشتر تلاش کنم تا سرانجام به تیم ملی دعوت شوم. افشین قطبی؟ حیدری: مربی دوستداشتنی که یکی از باشخصیتترین مربیان فوتبال ایران بود. او و حمید استیلی مکمل خوبی برای هم بودند، قطبی جدا از مسائل فنی فوتبال، از لحاظ روانی هم میدانست که باید در شرایط حساس چه کار کند. او آدم دوستداشتنی بود، حتی زمانی که ناراحت و یا عصبانی میشد... به هرحال او فصلی از کتاب تاریخ ایران است که خاطرات خوبی از خود در ایران و پرسپولیس به جا گذاشت و آن گل حساس؟ حیدری: توپ که آمد سمت دروازه، من زودتر از توپ بلند شدم، داشتم پایین میآمدم، سرم را به توپ زدم. به همین خاطر، توپ کنج دروازه رفت، بعد دیگر چیزی متوجه نشدم. حتی سر و صدای صد هزار نفر جمعیت را نمیشنیدم، تنها گوشهای از چشمم یک سری رنگ قرمز میدیدم که تماشاگران پرسپولیس بودند و من یک راست به سراغ آنها میرفتم، بعدشم که دیدید، سیصد نفر ریختند سرم، نفسم در نمیآمد. باورم نمیشد که باعث خوشحالی آن همه از مردم شده باشم. و پس از بازی؟ حیدری: خوشحالی مردم برایم لذت شیرینی داشت. نزدیک چهار ساعت فقط در اتوبوس بودیم تا به هتل برسیم، زمانی که از هتل ماشینم را برداشتم تا به خانهام در بلوار فردوس بروم، پدرم به من زنگ زد که کوچه شلوغ است و نزدیک به هزار نفر از اهالی محل و محلههای اطراف منتظرت هستند. منزل ما هم مجتمع است، لحظهای فکر کردم که این صحیح نیست که جو محل را به هم بزنم. پیراهن قرمز پوشیده بودم، پشت چراغ قرمز پیراهنم را عوض کردم، در آن شب شلوغ عدهای هم مرا آنجا شناختند و اطراف اتومبیل آمدند، بگذریم... پس از اینکه به نزدیکی خانه رسیدم، به برادرم گفتم: ریموت پارکینگ را بزند تا من داخل بروم، اما نشد، نمیدانید چه اوضاعی پیش آمد، از همه علاقمندان به فوتبال که در آن شب رویایی به من لطف داشتند سپاسگزارم و امیدوارم که توانسته باشم، گوشهای از محبتشان را جبران کرده باشم. راستی یادم رفت، آن شب که لباسم را عوض کرده بودم، زمانی که وارد کوچه شدم، کلاه بر سر گذاشتم و چراغهای ماشین را هم خاموش کرده بودم، اما شناخته شدم. نتایج بازیهای رفت باعث شده بود، که مردم از شما توقع قهرمانی داشته باشند، اما در دیدارهای برگشت به یکباره، راستی چه اتفاقی افتاد؟ حیدری: فوتبال همین است، یک سال بارسلونا با ریکارد قهرمان اروپا میشود. سال بعد، به یکباره تیم نتیجه نمیگیرد، اما بگذارید خاطرهای برایتان بگویم. پس از شکست (4-1) از استقلال اهواز در فرودگاه یک پیرزن علاقهمند به فوتبال که حدود 70 سال سن داشت به من گفت: «شما را چه شده؟ چه اتفاقی براتون افتاده که اینگونه بازی میکنید، به خودتون بیایید، جواب این همه علاقهمند را میخواهید چه طوری بدهید، با این بازی دل مارو شکستید!» حرفهای آن بانوی ایرانی تا چند روز در گوشم بود، هنوزم است، او که اینگونه صحبت کرد وای به حال دیگر علاقمندان فوتبال... امیدوارم پرسپولیس، امسال دل طرفداران پرسپولیسی را به دست آورده باشد. و مشکل فوتبال ایران به نظر شما؟ حیدری: عدم برنامهریزی و پایبندی به آن. متاسفانه هر کسی که در کوتاهمدت میآید دوست دارد، که سریعا نتیجه بگیرد و به همین خاطر به فکر برنامههای بلندمدت نیست و همین مسئله باعث شده که توقع اذهان عمومی هم، بدین شکل باشد. اما باید به افراد فرصت داد تا برنامههای بلندمدت خود را با یک برنامهریزی صحیح اعمال کنند... البته بگویم اگر فردی اصلا برنامهریزی نداشت باید در همان کوتاهمدت جای خود را عوض کند.
ظ‚ط§ظ„ط¨ ظˆط¨ظ„ط§ع¯ :: :: ظƒط¯ظ‡ط§ظٹ ط¬ط§ظˆط§ |